دل من تنها بود.... دل من هرزه نبود....
دل من عادت داشت که بماند یک جا.... به کجا؟!
معلوم است به در خانه تو.... دل من عادت داشت....
که بماند آنجا.... پشت یک پرده توری....
که تو هر روز آن را به کناری بزنی....
دل من ساکن دیوار و دری است....
که تو هر روز از آن می گذری....
دل من ساکن دستان تو بود....
دل من گوشه یک باغچه بود....
که تو هر روز به آن می نگری....
راستی!!! دل من را دیدی؟؟؟!
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12